موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
زندگی
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﯽ … ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻧﺒﻮﺩﻡ ؟ ﻋﺸﻘﺶ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺑﮕﺬﺭﻩ !!!! نمیدانم هم اکنون در کجا مشغول لبخندی! فقط یک ارزو دارم: که دردنیای شیرینت میان قلب تو با غم نباشد هیچ پیوندی... خواب کیلو چند؟ کنارم که هستی به رستوران قلبها خوش آمديد؛ تقديم به تك مشتري رستوران قلبم؛ در دیده بجای خواب آبست مرا نیستی و نمیدانی ... یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:, :: 1:3 :: نويسنده : fereshteh
صدا میکنم"تورا" یه دریا تو نگاهت هست ماهی از بی ابی نمیمیرد... بالا و پایین پریدنش را بنگر... به خاطر دوری از اب خودش را می کشد. چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:, :: 23:17 :: نويسنده : fereshteh
میدانی سه رکن حس کردن یک نفر چیست؟ مردم شهر ارزو كردند باران ببارد ولي خبر نداشتند مترسك فقط دلبسته ي سايه ي خود بود... یاد گرفتم که عشق با تمام عظمتش دو سه ماه بیشتر زنده نیست یاد گرفتم که عشق یعنی فاصله و فاصله یعنی دو خط موازی که هیچگاه به هم نمی رسند یاد گرفتم در عشق هیچکس به اندازه خودت وفادار نیست و یاد گرفتم هر چه عا شق تری ، تنهاتری
|
|||
![]() |